گریز رنگ خیال

ساخت وبلاگ
گریز رنگ خیال تو را صدا کردم.
تو نور بودی و عطر.
تو عطر بودی و نور گریز رنگ خیال

در مورد غلط املایی ببخشید. فرصت بازنویسی ندارم. همان لحظه با سرعت می نویسم و منتشر می کنم.

گریز رنگ خیال...
ما را در سایت گریز رنگ خیال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : unkamala بازدید : 20 تاريخ : دوشنبه 3 ارديبهشت 1403 ساعت: 12:05

گریز رنگ خیال تو را صدا کردم.
تو نور بودی و عطر.
تو عطر بودی و نور گریز رنگ خیال

در مورد غلط املایی ببخشید. فرصت بازنویسی ندارم. همان لحظه با سرعت می نویسم و منتشر می کنم.

گریز رنگ خیال...
ما را در سایت گریز رنگ خیال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : unkamala بازدید : 20 تاريخ : دوشنبه 3 ارديبهشت 1403 ساعت: 12:05

گریز رنگ خیال تو را صدا کردم.
تو نور بودی و عطر.
تو عطر بودی و نور گریز رنگ خیال

در مورد غلط املایی ببخشید. فرصت بازنویسی ندارم. همان لحظه با سرعت می نویسم و منتشر می کنم.

گریز رنگ خیال...
ما را در سایت گریز رنگ خیال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : unkamala بازدید : 36 تاريخ : پنجشنبه 24 اسفند 1402 ساعت: 21:51

گریز رنگ خیال تو را صدا کردم.
تو نور بودی و عطر.
تو عطر بودی و نور گریز رنگ خیال

در مورد غلط املایی ببخشید. فرصت بازنویسی ندارم. همان لحظه با سرعت می نویسم و منتشر می کنم.

گریز رنگ خیال...
ما را در سایت گریز رنگ خیال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : unkamala بازدید : 28 تاريخ : دوشنبه 21 اسفند 1402 ساعت: 14:53

گریز رنگ خیال تو را صدا کردم.
تو نور بودی و عطر.
تو عطر بودی و نور گریز رنگ خیال

در مورد غلط املایی ببخشید. فرصت بازنویسی ندارم. همان لحظه با سرعت می نویسم و منتشر می کنم.

گریز رنگ خیال...
ما را در سایت گریز رنگ خیال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : unkamala بازدید : 16 تاريخ : جمعه 11 اسفند 1402 ساعت: 13:25

گریز رنگ خیال تو را صدا کردم.
تو نور بودی و عطر.
تو عطر بودی و نور گریز رنگ خیال

در مورد غلط املایی ببخشید. فرصت بازنویسی ندارم. همان لحظه با سرعت می نویسم و منتشر می کنم.

گریز رنگ خیال...
ما را در سایت گریز رنگ خیال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : unkamala بازدید : 18 تاريخ : جمعه 11 اسفند 1402 ساعت: 13:25

گریز رنگ خیال تو را صدا کردم.
تو نور بودی و عطر.
تو عطر بودی و نور گریز رنگ خیال

در مورد غلط املایی ببخشید. فرصت بازنویسی ندارم. همان لحظه با سرعت می نویسم و منتشر می کنم.

گریز رنگ خیال...
ما را در سایت گریز رنگ خیال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : unkamala بازدید : 50 تاريخ : سه شنبه 17 بهمن 1402 ساعت: 13:27

گریز رنگ خیال تو را صدا کردم.
تو نور بودی و عطر.
تو عطر بودی و نور گریز رنگ خیال

در مورد غلط املایی ببخشید. فرصت بازنویسی ندارم. همان لحظه با سرعت می نویسم و منتشر می کنم.

گریز رنگ خیال...
ما را در سایت گریز رنگ خیال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : unkamala بازدید : 29 تاريخ : سه شنبه 10 بهمن 1402 ساعت: 13:53

گریز رنگ خیال تو را صدا کردم.
تو نور بودی و عطر.
تو عطر بودی و نور گریز رنگ خیال

در مورد غلط املایی ببخشید. فرصت بازنویسی ندارم. همان لحظه با سرعت می نویسم و منتشر می کنم.

گریز رنگ خیال...
ما را در سایت گریز رنگ خیال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : unkamala بازدید : 30 تاريخ : سه شنبه 10 بهمن 1402 ساعت: 13:53

چرا بعد از خودن ناهار این قدر خوابم می آید. چرا بعضی وقتهااین قدر دلم می گیرد و احساس دلتنگی می کنم. چرا این حس خواب من را رها نمی کند انگار عادت کرده ام رویاهایم را در خواب دنبال کنم. به همین خاطر حس می کنم مغزم عادت کرده است. حس می کنم برای نجات دادن خودم از این وضعیت باید یک فکری بکنم. باید برای خودم برنامه داشته باشم و طبق برنامه ای که دارم جلو بروم. باید بایدهای خوم را بیشتر کنم و پای بنید این بایدها را بیشتر. خب در مورد چه چیزی برای تو بنوسم. در مورد کتابهایی که می خواهم بنویسم و در مورد روزهایی که می خواهم بروم سفر. راستی تا به حال فکر کرده ای که من چرا اینقدر کم سفر میروم. نمی دانم چرا و این نمی دانم ها هم زیاد شده است. داشتم یک نقشه برای زندگی . و از حالا تا چند روز دیگر از نمی دانم استفاده نمی کنم.هوا گرم است. مردی خسته کنار یک حوض آب در میدان اصلی می نشیند و سرش را داخل آب می کند. صورت او داخل آب پیداست. مشغول تماشای ماهی های کف حوض است. مرد در زیر آب شروع به گریه می کند. اما اشک هایش با آب مخلوط شده است. از دور مردی دیگر می آدی و همنیط.ر سر او را زیر آب نگاه می دارد. مرد هرچه تلاش می کند سودی ندارد. مرد ابتدا شدید تکان می خورد و بعد آرام می شود. دوربین صورت مرد ایستاده را نشان می دهد. او همان مرد داحل حوض است. همینظرو به حوض خیره می وشد و بعد آرام به سمت خیابان کنار حوض می رود و تمام می شود. هیچ کس در صحنه نیست. ناگهان شب می شود. همه چیز تمام می شود و ان مرد در میان جمعیت بر می گردد. مرد گم می شود. حوض کم کم خاموش می شود. درگیر حوض خشک است و یک جنازه در میان حوض افتاده است.این ابتدای یک فیلمنامه کوتاه است که من دارم به آن فکر می کنم و دارم کم کم نوشتن آن را شورع م گریز رنگ خیال...ادامه مطلب
ما را در سایت گریز رنگ خیال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : unkamala بازدید : 72 تاريخ : پنجشنبه 7 دی 1402 ساعت: 12:08