از نامه ها شماره یک

ساخت وبلاگ

من اولین بار بود که تصمیم گرفتم ناگهان برای تو نامه بنویسم. از همان نامه هایی که دوست دارم از همه جا و همه کس در ان برای تو بگویم. مثل همان وقتهایی که دوست داری ناگهان دریچه های دلت را بازکنی و شروع کنی از همه جا و همه کس حرف بزنی. دیروزبرای اواین بار در سال کتابی را برداشتم و زیر باران آن را خواندم. کتاب آب شد و من هم خودم را در میان دریایی از نوشته غرق کردم./ آن روزها فکر می کردم خیلی راحت می توانم خودم را به تو نزدیک کنم. حالا دارم فکر می کنم به دردهایی که همه اش را فراموش کردم. از همان ابتدا هم بی خود به این چیزها فکر کردم. هیچ سودی برای من نداشت. بی خود ذهن خودم را درگیر کردم. خودمانیم هیچ سودی نداشتو اصلا انسان نمی داند روزگار برای او چه چیزی نوشته است. چه کسی فکر می کرد یک روزی داریوش مهرجویی در سن هشتاد و چند سالگی با قتل از دار دنیا برود آن هم برای سی ملیون تومان طلب و یا یک کینه و یا یک چیزی که ما چیزی در مورد آن نمی دانیم. این روزها غزه هم به دلیل شیطنت حماس درگیر خون و خونریزی شده است. راستی چرا یک نفر باید کاری کند که این همه خونریزی صورت گیرد. من نمی دانم چه زمانی قرار است دنیا رنگ و بوی آرامش به خود ببیند. دیگر حوصله مرور اخبار هم ندارم. همه اش در آن قتل و کشتار است. دوست دارم یک روزی آن چیزی که دوست دارم را بنویسم. آن هم برای تو. راستی چرا این همه وقت گذشته است و من هنوز برای خودم نقدی ننوشته ام. دوست داریم یک نقد بنویسم بر فیلم کشتن گوزن مقدس. آن را برای تو هم ارسال می کنم. داشتم از داریوش مهرجویی می گفتم. نمی دانم به خدا اعتقاد داشت یا نه. اما من برای او طلب آرامش می کنم. انسان های هنرمند طبع حساسی دارند و من نمی دانم چرا در این کشور هیچ موقع هنرمند آرامش نداشته است. من نمی دانم ذهنم تا کی به این مسیر ادمه می دهد به سفرهای بی سرانجام در عمق فکرو خاطرات . به فکر کردن در میان ستاره ها و به زندگی در میان پنجره ها. و این نامه ادامه دارد و من باز برای تو می نویسم.

گریز رنگ خیال...
ما را در سایت گریز رنگ خیال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : unkamala بازدید : 37 تاريخ : پنجشنبه 4 آبان 1402 ساعت: 3:31